ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ مردی از تبار شهدا که تمام وجودش را وقف جهاد کرده بود به قافله شهدا پیوست و فراق ۴۰ ساله خود و یاران شهیدش را با شهد شیرین شهادت به وصالی شیرین تبدیل کرد. حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه که نمادی مجسم از تمام فضائل در عصر ما بود. اکنون سومین سالگرد شهادت «مرد میدان»ای است که در راه مردمش «جانفدا» شد و به دست شقیترین افراد این کره خاکی یعنی ارتش تروریستی ایالات متحده آمریکا و با دستور مستقیم رئیس جمهور این کشور ترور شد و به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میآید روایتی است از تلاشهای چندین باره آمریکا و اسرائیل برای ترور و به شهادت رساندن حاج قاسم سلیمانی:
سردار سلیمانی از دوران جنگ در معرض شهادت بود. رادیو منافقین، همیشه به او توهین یا او را به شهادت تهدید میکرد. سال ۱۳۶۰، در عملیات طریق القدس مجروح شده بود و او را به بیمارستان قائم مشهد برده بودند.. منافقین میخواستند او را در بیمارستان شهید کنند. از این موضوع خبر نداشتیم. چندماه قبل از شهادتش، یک روز با هم برای دیدن آیتالله موحدی کرمانی به خانهشان رفتیم. ایشان به حاج قاسم گفت: «یادتان میآید مجروح بودید، شما را در مشهد بستری کردند؟ منافقین، نقشه ترور شما را کشیده بودند. برادرزادهام مصطفی، شما را از دست منافقین نجات داد!».
ظاهرا یکی از پزشکان بیمارستان، از اعضای گروهک منافقین بوده و میخواسته او را از پا در بیاورد. مصطفی موحدی کرمانی و دوستش با کمک یک پرستار کرمانی، حاج قاسم را از آن بخش خارج کرده و نگذاشته بودند آن دکتر خائن، نقشهاش را عملی کند.
در این چند سال گذشته، سردار سلیمانی، جدی تهدید میشد. قرار بود سلیمانی را همراه عماد مغنیه بکشند و موفق نشدند. مغنیه و سردار سلیمانی در یک ساختمان بودند؛ حاج قاسم از یک در و عماد مغنیه از در دیگر خارج شد و به شهادت رسید.
مهرماه سال ۱۳۹۷ در جلسه فرماندهی، بچههای نیرو گزارشی آوردند که از برنامهریزی آمریکاییها و اسرائیلیها برای کشتن او حکایت میکرد، ایشان بر روی گزارش مینویسند: «انشالله خداوند شهادت را به دست بدترین دشمنان دینش نصیب من کند».
سال ۱۳۹۸، در روزهای محرم که حاج قاسم در بیتالزهرا برنامه داشت، طری برای ترورش ریخته بودند. حتی خانهی کنار بیتالزهرا را خریده و مواد منفجره زیادی به آنجا منتقل کرده بودند. قصد داشتند این بیت را وسط عزاداری منفجر کنند تا سردار سلیمانی را همراه شمار زیادی از عزاداران بکشند؛ اما این نقشه هم به همت نیروهای اسلام خنثی شد.
اسرائیلیها بارها در لبنان، سوریه و عراق، قصد کشتن سردار سلیمانی را داشتند؛ اما او همیشه میگفت میوه رسیده را باید چید!
سردار سلیمانی، چندبار در محاصره قرار گرفت، یا محاصره بود، یا وارد محاصره شد تا آن را بشکند. نگاه نکرد چون فرمانده است، جایی برود که مشکل امنیتی نداشته باشد. حاج قاسم در همه خطوط عملیاتی بر ضد داعش حضور داشت و دهها بار در یک قدمی شهادت قرار گرفت. در محاصره حلب، اولین نفری بود که با هلیکوپتر وارد حلب شد و هدف هجوم ضدهوایی دشمن قرار گرفت. اولین کسی بود که شبانه با هواپیما وارد فرودگاه حلب شد؛ در حالی که فرودگاه، زیر آتش گلولهی توپ و راکتهای کاتیوشا بود و در از او نیروهای دیگر آمدند.
در تدمر هم سردار سلیمانی، جلودار نیروها بود و اولین کسی بوده که با فرودش، فرودگاه تدمر را بازگشایی میکند! در عملیاتی دیگر، در حالی که آمریکاییها در جناح راست و داعش در جناح چپ حضور داشتند، او با هلیکوپتر به جبل الغراب، سنجری و بئر طیاریه میرود. این حرکت، اثر زیادی بر تقویت روحیه رزمندهها و فرماندهان حاضر در آن خط میگذارد. همان جا طرح ادامهی عملیات ریخته میشود و با پیروزی به پایان میرسد.
تروریستها چند بار محل حاج قاسم را شناسایی کرده و به او هجوم برده بودند. یکبار در باشکوی حلب، با تیرهای مستقیم به او حمله کردند. بار دیگر، در سابقیه در جنوب حلب، ماشینش را به رگبار بستند. در قلعه حلب هدف تیر قناصه قرار گرفت. در شمال حماه، یک تکفیری انتحاری نزدیک حاج قاسم منفجر شد. در ابوکمال، تکتیرانداز داعشی، او را هدف گرفت؛ اما تیرش کمی به خطا رفت و گلوله به بلوک دیوار خورد؛ طوری که تکههای خرد شده بلوک به سر و صورت و چشم حاج قاسم ریخت!
این اتفاقات، هریک میتوانست منجر به شهادتش شود. خواست خدا بود که شهادت حاج قاسم، نه به دست یک تروریست عادی، بلکه توسط شخص رئیس جمهور آمریکا رقم بخورد.
ثبت دیدگاه